َAref
 
 
www.ArefKH1379
 

اصل توحید در اصول دین اسلام

اصول دین (2)

توحید

توحید

گر تو خلوت خانه توحید را محرم شوی                تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی (عطار)

واژه «توحید» مصدر باب «تفعیل» به معنای «یگانه دانستن» است. ریشه این کلمه «وحد» و به معنای انفراد است و از این رو «واحد» به چیزی اطلاق می شود که جزء ندارد (مفردات راغب، ص 551). در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی یكى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. اهمیت این اصل به این دلیل است که به نظر بسیاری از متکلمین اسلامی دیگر اصول دین اسلام  مبتنی بر اصل توحید هستند. به همین دلیل است که حضرت امیرالمومنین (ع) در روایتی از حضرت رسول خدا (ص) نقل می کنند که "التوحید نصف الدین" (شیخ صدوق، التوحید، ص 28، ح 24) و در نهج البلاغه می فرمایند:

«شهادت می دهم که خداوندی جز الله ـخدای یکتا¬ـ نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت می دهم که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده است و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در می زنم تا آنگاه که ما را زنده می دارد و آن را می اندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوح? نیکوکاری و خشنودی است و سبب دور شدن شیطان است.» (نهج البلاغه/ خطبه 2)

و یا شخصی نزد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) آمد و پرسید اساس علم چیست ؟  حضرت فرمودند: معرفة الله حق معرفته؛ شناخت خدا آن چنان كه شایسته اوست. پرسید : حق معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمودند : اینكه بدانی او نه مثلی دارد و نه شبیهی و او را معبود واحد خالق و قادر و اول و آخر و ظاهر و باطن بشناسی كه مثل و مانندی ندارد این است حق معرفت خداوند»

 

اما مراد از توحید چیست؟

توحید به معنای یگانگی باریتعالی است. این یگانگی از جنبه های گوناگونی می تواند مورد بررسی قرار گیرد که از مهم ترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است.

«شهادت می دهم که خداوندی جز الله ـخدای یکتا¬ـ نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت می دهم که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده است و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در می زنم تا آنگاه که ما را زنده می دارد و آن را می اندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوح? نیکوکاری و خشنودی است و سبب دور شدن شیطان است»

توحید ذاتی

توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات خداوند است، یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است.بنابر توحید ذاتی، ذات پروردگار یگانه است،مثل و مانند ندارد، ماسوا همه مخلوق اوست. آیه كریمه "لیس كمثله شى‏ء" ( شوری/ 11) و یا آیه ‏"و لم یكن له كفوا احد" (اخلاص/4) مبین توحید ذاتى است.

 

توحید صفاتی

توحید صفاتى‏ یعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراك و... حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند. همه صفات خداوند به یك چیز برمی گردد و آن ذات خداوند است و تمام این صفات عین ذات خداوند هستند.

«كل عزیز غیره ذلیل و كل قوى غیره ضعیف، و كل مالك غیره مملوك و كل عالم غیره متعلم و كل قادر غیره یقدر و یعجز; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندى جز او ناتوان است و هر مالكى جز او مملوك است و هر عالمى جز او نوآموز است و هر توانایى جز او گاه توانا و گاه ناتوان است» (نهج البلاغه، خطبه 65)

در این روایت تاکید شده است که اوصاف خداى تعالى شخصا ویژه اویند و كسى در آن‏ها با او شریك نیست.

 

توحید افعالی

توحید افعالى یعنى همه‏ افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است. به تعبیر دیگر همانگونه كه موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند.

 

توحید در عبادت

سخن از توحید؛ ممنوعیت یا آزادی ؟

توحیددر عبادت یعنى جز ذات پروردگار هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش‏نیست. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است. حضرت علی (ع) در تفسیر فرازهای اذان می فرمایند: اما قوله «اشهد ان لا اله الاالله‏» . . . كانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله عز و جل و ان كل معبود باطل سوى الله عز و جل ( شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص 39). وقتی مسلم شد كه واجب الوجود تنها خداست و هرچه غیر اوست ممكن و محتاج و نیازمند است پس عبادت مخصوص اوست و او كمال مطلق است. و غیر از او كمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به كمال است بنابراین عبادت مخصوص خداوند است.

آیاتی که به توحید در عبادت اشاره دارند:

‌أ. «و لقد بعثنا فی كل امه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»

ما در هر امتی رسولی فرستادیم كه خدای یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب كنید. (نحل ، آیه 36)

‌ب. «و ما ارسلنا من قبلك رسولاً الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون»

ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت كنید. (انبیاء ، آیه 25)

در میان مکاتب اسلامی توحید ذاتی و توحید در عبادت مورد قبول قطعی هم? گرایش های فکر وده است ولی در مورد توحید صفاتی و توحید افعالی اختلافاتی وجود دارد: اشاعره، منكر توحید صفاتى‏ بوده  و معتزله منکر توحید افعالی. شهید مطهری در این زمینه می گویند:

«توحید جزء اصول پنجگانه معتزله نیز بود همچنانكه جزء اصول‏  اشاعره نیز هست ، با این تفاوت كه توحید مورد نظر معتزله كه مشخصه مكتب آنها به شمار می‏رود توحید صفاتی است كه مورد انكار اشاعره است و  توحید مورد نظر اشاعره كه مشخص مكتب آنها به شمار می‏رود توحید افعالی‏  است كه مورد انكار معتزله است.  قبلا گفتیم كه توحید ذاتی و توحید در عبادت چون مورد اتفاق همه است از محل بحث و نظر خارج است. اكنون ببینیم كه توحید مورد نظر شیعه چه توحیدی است؟ توحید مورد نظر شیعه - علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت - هم شامل‏ توحید صفاتی  و هم شامل توحید افعالی می شود. یعنی شیعه در بحث صفات‏  طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال طرفدار توحید افعالی، اما توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی او نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد. توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت‏ دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به‏ معنی عینیت صفات با ذات است» (مطهری، آشنایی با علوم اسلامی: ص 35).

در مقالات بعدی ابتدا دلایل توحید و سپس به اقسام توحید از منظر مذهب شیعه اشاره خواهیم کرد.


برچسب‌ها: اصول دین
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ساعت 21:56  توسط محمد عارف خواجه احمدی  | 

معاد چیست؟

معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائی‌که آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:

 

1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر


2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.


استاد شجاعی دراین باره فرموده اند:"معاد وبرگشت بسوی حضرت حق ازنظر آیات قرآنی واحادیث یک مسئله کلی وعام بوده ومخصوص به انسان ویابه طبقه خاصی ازموجودات نیست ، چه بسا بعضیها اینجنین فکر بکنند ومعتقد باشند ولی باکمی تأمل ودقت درآیات قران کریم وروایات وتدبر درنکات واشارات واقع درمتون اسلامی کلیت معاد وبرگشت معلوم می گردد. وجودوهستی از مبدأ متعال بوده وازاو سرچشمه میگیرد وبسوی او بازگشت می کند واین بازگشت وبرگشت براساس عشق هروجود وهرموجو د است نسبت به کمال بالا وبالاتر ودرنهایت نسبت به کمال بی نهایت وجمال وجلال مطلق . علم ودرک وبه تعبیر دیگر ، شعور ودرک درهمه وجود سریان دارد وهرموجودی به تناسب رتبه وجودی خود ازشعور ودرک برخوردار است واینطور نیست که بعضی ازموجودات شعور ودرک داشته با شند وبعضی نه .

 



1-بقره ، آیه 156 همه شعور ودرک دارند وهمه قبل ازهمه چیز به جمال مطلق وکمال بی نهایت وبی حدو خیر محض شعور داشته وعلم دارند واورامی یابند وچون می یابند به او عشق می ورزند واورامی خواهند وبسوی او درحرکتند .


آیات قرآنی که دلالت برعمومیت معاد وکلیت آن می کند برای اهل نظر ودقت زیاد است .


استادشهید مطهری فرموده اند:


"درقرآن ، ماکلماتی شبیه کلمه معاد داریم ؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه " مرجع " یا" رجوع " وکلمه "مآب " داریم . " عود" یعنی بازگشت . "عود" رادرجایی می گویند که یک چیزی ازیک اصلی آمده باشد ، دومرتبه به آن اصل برگردد، می گویند عود کرد .


"رجوع" هم همین طور است ؛ "رجوع" هم یعنی بازگشت؛ باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند؛ ولهذا اگر د ر قرآن درباره قیامت کلمه [ معاد] نداریم ، کلمه "رجوع " داریم اما آنچه درقرآن کلمه "رجوع " وامثال آن آمده، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن اینست .


درقرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده،یا هیچ جا رجوع به معنای [بازگشت] بعد ازمعدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است: " انا لله" ما ازآن خداهستیم ، "وانا الیه راجعون" وما به سوی او بازگشت می کنیم .پس کلمه معاد راهم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود.


یا این تعبیر :" وان الی ربک المنتهی " واینکه نهایت وتمامیت وپایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی اوهمه چیز پایان می یابد ؛ " ان الی ربک الرُّجعی " وامثال این تعبیرات .




برچسب‌ها: اصول دین
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ساعت 21:55  توسط محمد عارف خواجه احمدی  | 

اصل نبوت چیست؟

پیامبر

اصول دین اسلام عبارت است از توحید، نبوت و معاد. در مقالات پیشین به «دلایل وجود خداوند» پرداختیم؛ براهین نظم، حرکت، فطرت، علّی، صدیقین و ... از جمله دلایلی بود که در این بخش ذکر شد. سپس مسئله توحید و ادله آن را به عنوان بنیادی ترین اصل در ادیان ابراهیمی مورد بررسی قرار دادیم. ادله توحید، انواع توحید محور مباحث این بخش بوده و ذیل آنها به مسئله شرور نیز اشاره ای داشتیم. بعد از مسئله توحید، یکی از اصول دین اسلام اصل نبوت است. مقتضای سیر منطقی بحث این است که در این بخش به مسئله نبوت بپردازیم.

بعد از بیان مطالب این بخش روشن خواهد شد که هر یک از این اصول (از جمله اصل نبوت) با اصول اعتقادی دیگر (اصل توحید و معاد) پیوندی ناگسستنی دارند. برای نمونه اصل نبوت (که موضوع این مقاله است) مبتنی بر نگاه توحیدی به جهان است. از آنجا که خداوند متعال واجب الوجود از تمام جهات است، فیّاض علی الإطلاق بوده و به همین دلیل موجودات را در مسیر کمالشان هدایت نموده و هر موجودی در حد قابلیت خود مورد رحمت الهی قرار می گیرد. پیامبران مبعوث شده اند تا عهده دارد هدایت انسان ها در مسیر کمال الهی باشند. بسیاری از متکلمین معتقدند؛ با قبول وجود خداوند و اصل توحید و با توجه به صفاتی چون عنایت الهی، اصل نبوتی اصلی ضروری است. به عبارت دیگر، نمی توان وجود چنین خدایی را در عالم قبول کرده و در عین حال بتوانیم بپذیریم چنین خدایی انسان ها را به حال خود رها کرده تا مسیر هدایت را بیابند، بویژه اینکه بسیاری معتقدند، انسانها بدون رهنمودهای پیامبران قادر به درک تمام حقایق دینی نبوده و نیستند.

اما در مورد اصل نبوت سوالات زیادی مطرح است که ما سعی می کنیم در مقالات پیشِ رو آنها را مورد بررسی قرار دهیم. برای اینکه وارد بحث نبوت شویم، نخست باید بدانیم «نبوت» چیست. به بیان ساده و کلی، اصل نبوت می گوید؛ بعضى از افراد بشر (نبی) با وساطت میان خداوند و سایر افراد بشر، دستورهاى خدا (وحی) را دریافت نموده و به مردم ابلاغ مى كنند.

اما اساسا چه نیازى است دستورهایی از خدا به مردم برسد؟ آیا امور دنیا بدون این دستورات و فرامین نمی توانست ادامه یابده اگر چنین نیازی وجود دارد، چه کسی می تواند این وظیفه را به عهده بگیرد؟ یک موجود انسانی یا موجودی دیگر؟ درصورتی که یک انسان  توانایی عهده دار شدن این وظیفه را دارد، باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه می توان به مدعیات یک انسان در این زمینه اعتماد نمود؟  هر انسانی می تواند مدعی شود از سوی خدا دستوراتی دریافت نموده است، اما راه های اثبات این دعوی چیست؟ ماهیت دستورات و فرامین الهی (وحی) چیست؟ این امور از چه سنخی هستند و نحوه دریافت آنها چگونه است؟ مسئله معجزه از مسائلی است که همیشه با مسئله نبوت پیوند خورده است. پیامبران برای اثبات نبوت خود به معجزه استناد می کردند. آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد؟ معجزه چیست؟ آیا معجزه می تواند دلیلی برای نبوت محسوب شود؟ آیا معجزه با علم همساز است یا خیر؟

«نبی با ولایت خویش از خداوند یا فرشته او معانی‏ای را اخذ می‏کند که همان معانی او را به کمال مرتبه خویش در ولایت و نبوت می‏رساند. سپس آنچه را که کسب نموده به نحو مستقیم یا غیر مستقیم به خلائق می‏رساند و آنها را تعلیم و تزکیه می‏کند و این هم ممکن نیست مگر با شریعت. شریعت نیز کتاب و سنت و احکام فقهیه و اجماع علماست»

معنای نبی:

کلمه نبی حتی پیش از اسلام نیز کاربرد داشته است. واژه انگلیسی آ ن کلمه «Prophet» است که از کلمه یونانی «Prophetes» مشتق شده و به معانی «کسی که سخن می گوید»، «کسی که اعلام می کند»، «کسی که از آینده سخن می گوید» یا «کسی که از پیش سخن می گوید» است (Eliada, 1981:P. 16). اصطلاح نبی بیش از سیصد بار در کتاب عهد قدیم آمده است و به افراد مختلفی اطلاق شده است و در بیشتر موارد، این کلمه برای اشاره به «إخبار از احکام الهی، امور دینی و امور آینده» است (هاکس، 1377، ص 837).

مسلمانان و متفکران اسلامی، یکی از ریشه های کلمه «نبی» را واژه «نبأ» می دانند. «نبأ» در لغت به معنای «انتقال از مکانی به مکان دیگر» است و به «خبر» نیز «نبأ» گفته می شود زیرا دائما از جایی به جای دیگر منتقل می شود. اگر ریشه کلمه نبی از نبأ باشد، به معنای کسی است که از خداوند خبر می دهد. البته کلمه «نبی» به معنای «راه روشن» یا «علامت و نشانه» نیز هست (راغب اصفهانی، مفردات؛ ص 501). بنابراین، به نظر اندیشمندان مسلمان معنای نبی، «بعثت یک انسان ازطرف حق به سوی خلق» است؛ این مضمون در شرح تجرید قوشجی (ص461)، ذکر شده است؛ «أن یکون الانسان مبعوثاً من الحق الی الخلق».  در کتاب مفاتیح الغیب نیز واژه نبی چنین تعریف شده است:

پیامبر و فرشته

«نبی با ولایت خویش از خداوند یا فرشته او معانی‏ای را اخذ می‏کند که همان معانی او را به کمال مرتبه خویش در ولایت و نبوت می‏رساند. سپس آنچه را که کسب نموده به نحو مستقیم یا غیر مستقیم به خلائق می‏رساند و آنها را تعلیم و تزکیه می‏کند و این هم ممکن نیست مگر با شریعت. شریعت نیز کتاب و سنت و احکام فقهیه و اجماع علماست» (مفاتیح الغیب، ص 485).

اما چه کسی می تواند شایسته چنین رسالتی باشد؟ مسلماً می توان تایید کرد که هر فردی لایق و شایسته این مقام نیست. تنها کسانی می توانند به چنین مقامی نائل شوند که از شرایط خاص برخوردار باشند. به نظر متکلمین و اندیشمندان اسلامی، چنین فردی نه تنها باید در برابر گناه و نافرمانی خداوند معصوم باشد، بلکه باید در ابلاغ احکام و مقررات الهی نیز از اشتباه و خطا مصون باشد. حتی بسیاری از متکلمین معتقدند، شخص نبی باید از هر گونه نقص عضوی که باعث تنفر و دوری مردم از او و آیین او شود، مبرّا باشد.

شخصی که از خصوصیات روحی و جسمی نبی، برخوردار باشد از سوی خداوند مبعوث می شود تا آنچه را که تحت عنوان وحی دریافت می کند بدون کم و کاست به خلق خدا ابلاغ کند. وحی از جنس ادراک های دیگر انسانی نیست. انسان ها معلومات خود را از روش های معمولی چون قوّه حس و عقل دریافت می کنند. معرفت‏های معمولی انسان از معرفت‏های حسی، عقلی و وجدانی تجاوز نمی‏کند؛ مثلا ما انسان ها اشیاء دور و بر خود را از طریق حس لمس می کنیم، می بینیم، می شنویم و .... معادلات ریاضی را با قوه عقل خود حل می کنیم و .... برخی معارف را از طریق فطرت و وجدان در می یابیم و ... ولی وحی دریافتی است از جهان بالا و برای هدایت بشر. متکلمین اسلامی معتقدند وحی نوعی حقیقت غیبی است که در میان ادراکات بشری مثل و مانند ندارد، و به همین دلیل هرچند نتوان به کنه آن پی برد ولی می توان به آن ایمان آورد.

الهام وحی به پیامبران گاهی با واسطه و از طریق یک فرشته انجام می شده است و گاهی بدون واسطه انتقال داده می شد؛آیه چهارم سوره نجم ناظر به صورت نخست است، و هر دو قسم در وارد شده است چنان که می‏فرماید:

«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ»

«ممکن نیست خدا با بشری سخن بگوید مگر این که (به طور مستقیم) به او وحی کند، یا از پشت پرده، یا پیام‏آوری را بفرستد تا به اذن خدا آنچه را که می‏خواهد وحی کند، او است بلند مقام و فرزانه (شوری/51).

در این آیه به سه نوع وحی اشاره شده است؛ پیامبران گاهی بدون واسطه و از طریق القای در قلب و روح و به طور مستقیم معارف را دریافت می کنند. در این نوع از ارتباط، پیامبر حقایق غیبی را بدون کوچک‏ترین واسطه‏ای دریافت می کند. گاهی خداوند حقایق وحی را بر موجودی از قبیل کوه و درخت تجلّی نموده و نبی از آن طریق معارف را دریافت می کند (مانند تکلم خدا با حضرت موسی با واسطه درخت).سومین راه ارتباطی که در این آیه از آن یاد شده است تعلیم وحی به پیامبر از طریق فرشته است.

اکنون تا حدی با مباحث کلی مبحث نبوت آشنا شده اید، در مقالات بعدی سعی خواهیم کرد تا بطور مفصل نکات لازم در این زمینه را عرضه کنیم.


برچسب‌ها: اصول دین
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ساعت 21:53  توسط محمد عارف خواجه احمدی  | 

 اصل امامت 

امامت در لغت به معناى پيشوايى و رهبرى است و هر كسى كه متصدى رهبرى گروهى شود ((امام)) ناميده مى شود خواه در راه حق باشد يا در راه باطل. چنانكه در قرآن كريم, واژه ((ائمه الكفر)) درباره

سران كفار بكار رفته است, و كسى كه نماز گزاران به او اقتدا مى كنند ((امام جماعت)) ناميده مى شود. اما در اصطلاح علم كلام, امامت عبارت است از: ((رياست همگانى و فراگير بر جامعه اسلامى در همه امور دينى و دنيوى)). و ذكر كلمه ((دنيوى)) براى تاكيد بر وسعت قلمرو امامت است, و گرنه تدبير امور دنيوى جامعه اسلامى, جزيى از دين اسلام است . از ديدگاه شيعه, چنين رياستى هنگامى مشروع خواهد بود

كه از طرف خداى متعال باشد, و كسى كه اصالهً (و نه به عنوان نيابت) داراى چنين مقامى باشد معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامى و يز مصون از گناهان خواهد بود. و در واقع, امام معصوم همه منصب هاى پيامبر اكرم (ص) بجز نبوت و رسالت را دارد و هم سخنان او در تبيين حقايق و قوانين و معارف اسلام, حجت است و هم فرمانهاى وى در امور مختلف حكومتى, واجب الاطاعه مى باشد. بدين ترتيب, اختلاف شيعه و سنى در موضوع امامت, در سه مساله ظاهر مى شود:نخست آنكه امام بايد از طرف خداى متعال

, نصب شود. دوم آنكه بايد داراى علم خدادادى و مصون از خطا باشد. سوم آنكه بايد معصوم از گناه باشد. البته معصوم بودن, مساوى با امامت نيست زيرا باعتقاد شيعه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها هم معصوم بودند هر چند مقام امامت را نداشتند, چنانكه حضرت مريم سلام الله عليها نيز داراى مقام عصمت بوده اند و شايد در ميان اوليا خدا كسان ديگرى نيز چنين مقامى را داشته اند هر چند ما اطلاعى از آنان نداريم و اساساً شناختن شخص معصوم جز از طريق معرفى الهى, ميسر نيست.

اثبات لزوم امامت

ختم نبوت بدون نصب امام معصوم , خلاف حكمت الهى است و كامل بودن دين جهانى و جاودانى اسلام , منوط به اين است

كه بعد از پيامبر اكرم ( ص ) جانشينان شايسته اى براى او تعيين گردند بگونه اى كه بجز مقام نبوت و رسالت , داراى همه مناصب الهى وى باشند اين مطلب را مى توان از آيات كريمه قرآن و روايات فراوانى كه شيعه و سنى در تفسير آنها نقل

كرده اند استفاده كرد : از جمله در آيه سوم از سوره مائده مى فرمايد : (( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً )) اين آيه كه به اتفاق مفسرين در حجة الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم ( ص ) نازل شد

بعد از اشاره به نا اميدى كفار از آسيب پذيرى اسلام (( اليوم يئس الذين كفر وامن دينكم ...)) تائكيد مى كند كه امروز دين شما را كامل , و نعمتم را بر شما تمام كرده . و با توجه به روايات فراوانى كه در شائن

نزول اين آيه ها وارد شده كاملاً روشن

مى شود كه اين (( اكمال و اتمام )) كه توائم با نوميد شدن كفار از آسيب پذيرى اسلام بوده با نصب جانشين براى پيامبر اكرم

( ص ) از طرف خداى متعال , تحقق يافته است . زيرا دشمنان اسلام , انتظار داشتند كه بعد از وفات رسول خدا ( ص ) ـ

مخصوصاً با توجه به اينكه فرزند ذكورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گيرد , ولى با نصب جانشين براى وى دين اسلام به نصاب كمال , و نعمت الهى به سرحد تمام رسيد و

اميد كافران بر باد رفت . و كيفيت آن , چنين بود كه پيامبر اكرم ( ص ) هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل (( غدير خم )) جمع كردند و ضمن ايراد خطبه مفصلى از ايشان سوئال كردند : (( الست اولى بكم من انفسكم؟ )) آيا من از طرف خدا متعال بر شما ولايت ندارم؟ همگى يكصدا جواب مثبت دادند

, آنگاه زير بغل على ( ع ) را گرفته او را در برابر مردم بلند كردند و فرمودند : (( من كنت مولاه فعلى

مولاه )) و بدين ترتيب , ولايت الهى را براى آن حضرت , اعلام فرمودند . سپس همه حضار با آن حضرت

بيعت كردند و از جمله , خليفه دوم ضمن بيعت با امير موئمنان على ( ع ) بعنوان تهنيت گفت : (( بخ بخ

لك يا على , اصحبت مولاى و مولى كل موئمن

و موئمنة)) و در اين روز بود كه اين آيه شريفه , نازل شد : (( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً )) و پيامبر اكرم ( ص ) تكبير گفتند و فرمودند : (( تمام نبوتى و تمام دين الله ولاية على بعدى )) و در روايتى كه بعضى از بزرگان اهل سنت ( حموينى ) نيز نقل كرده اند آمده است كه ابوبكر

و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا ( ص ) پرسيدند كه آيا اين ولايت , مخصوص على است؟ حضرت

فرمود : مخصوص على و اوصيائ من تا روز قيامت است . پرسيدند : اوصيائ شما چه كسانى هستند؟ فرمودند : (( على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى و ولى كل موئمن من بعدى , ثم ابنى الحسن , ثم النى الحسين , ثم تسعة من ولد ابنى الحسين واحداً بعد واحد , القرآن معهم و هم مع القرآن , لايفارقونه و لا يفارفهم حتى يردوا على الحوض )) (4) بر حسب آنچه از روايات متعدد , استفاده مى شود پيامبر اكرم ( ص ) قبلاً مائمور شده بودند كه امامت امير موئمنان ( ع ) را رسماً اعلام كنند ولى بيم

داشتند كه مبادا مردم , اين كار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت كنند و از پذيرفتن آن , سرباز زنند از

اينروى , در پى فرصت مناسبى بودند كه زمينه اين كار فراهم شود تا اينكه اين آيه شريفه نازل شد : (( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس )) و ضمن تائكيد بر لزوم تبليغ اين پيام الهى ـ كه همسنگ با همه پيامهاى ديگر است و نرساندن آن بمنزله ترك تبليغ كل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد كه خداى متعال تو را از پيامدهاى آن , مصون خواهد داشت . با نزول اين آيه , پيامبر

اكرم ( ص ) دريافتند كه زمان مناسب , فرا رسيده و تائخير بيش از اين , روا نيست . از اين روى , در

غدير خم به انجام اين وظيفه , مبادرت ورزيدند .


برچسب‌ها: اصول دین
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ساعت 21:51  توسط محمد عارف خواجه احمدی  | 

عدل
معرفت‌ به‌ اینکه‌ خدا عادل‌ و حکیم‌ است‌، یعنی‌ کار زشت‌ انجام‌ نمی‌دهد و هرگز کارهای‌ بایسته‌ را ترک‌ نمی‌کند، خداوند از کارهای‌ زشتی‌ که‌ از انسان‌ها سر می‌زند، خشنود نیست‌ و در واقع‌، انسان‌ها با قدرت‌ و اختیاری‌ که‌ خداوند به‌ آنان‌ بخشیده‌ است‌، کارهایشان‌ را انجام‌ می‌دهند و از این‌رو، مسئول‌ نیک‌ و بد اعمال‌ خویشند.


برچسب‌ها: اصول دین
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ساعت 21:45  توسط محمد عارف خواجه احمدی  | 
  بالا